پسر نازنینمپسر نازنینم، تا این لحظه: 10 سال و 1 روز سن داره

زیباترین هدیه خدا

سلام دندون

سلااااااااااااام محمدسجاد خوشگلم بدون مقدمه میخام برم سر اصل مطلب بالاخره دندونای کوچولوت هم در اومد اونم دوتا دندون موش موشی الهی مامان فدات بشه که بالاخره بعد از هشت ماه و بیست و چهار روز انتظار دندون درآوردی الهی برات بمیرم خوشگلم وقتی با لیوان بهت آب میدم دندونای کوچولوت رو بهش میزنی و تق تق صدا میده منم کلی قربون صدقه ات میرم دیگه داری بزرگ میشیا نفس من چقدر روزا تندتند میگذره روز به روز داره توانایی هات بیشتر میشه امروز مبل رو گرفتی و بلند شدی بعد هم همینجوری از اونور مبل یه ذره یه ذره راه اومدی تا طرف دیگه مبل خیلی وروجک و بلا که بودی و بلاتر هم شدی دیگه هیچی تو خونه از دست تو درامان نیست خودتو به لباسشویی و ...
13 بهمن 1393

وروجک مامان

سلام پسر قشنگم سلام وروجک مامانی الان بار سومه که دارم این مطلب رو برات مینویسم دوبار نوشتم ولی پاک شد پسر گلم یه مدته تنت قرمز و خشک شده بردمت پیش خانم دکتر گفت که اگزماست و پوستت فوق العاده حساسه گفت دیگه بهت حریره بادوم ندم خودم هم بادوم و چیزای ترش و شور نخورم گفت که باید لباسات فقط نخی باشه، نباید عرق کنی،روی پتوت هم باید یه پارچه بگیرم که به تنت نخوره،شامپو بدنت رو هم عوض کرد یه لوسیون هم داده که از موقعی که اونو زدم یه خورده بهتر شدی ولی دکتر گفت تا دوسالگیت ممکنه همینجوری باشه وزنت هم هفت کیلو هشتصد بود که خب کمه دیگه دندونات هم معاینه کرد و گفت جای دندون رو لثه هات افتاده ولی تا لثه کنار بره و دن...
29 دی 1393

کمک از دوست جونیام

سلام دوستای خوب و عزیزم پسر کوچولوی من دیروز هشت ماهش تموم شد و وارد نه ماه شد اما هنوز از دندوناش خبری نیست که نیست اما من میخام از الان واسه جشن دندونیش برنامه ریزی کنم جشن خیلی بزرگی نیست میخام فقط خانما و بچه هاشون رو دعوت کنم حدود سی نفری میشن اما گیفت و کارت تشکر و وسایلای مورد نیاز رو بلد نیستم درست کنم این موسساتی هم که این چیزارو درست میکنن خیلی گرونه میخاستم اگه میشه شما بهم کمک کنین و بهم بگین که باید چیکار کنم ممنونم منتظر نظراتتون هستم ...
17 دی 1393

فسقلی من بزرگ شو

سلام پسر کوچولوی مامان خوبی خوشگلکم? الان که دارم برات مینویسم شما در خواب ناز هستی مجبورم بمونم شما بخابی و بعد برات مطلب بزارم آخه اگه بیدار باشی نمیزاری من کاری انجام بدم پسر خوشگلم مامان امروز یه خورده ناراحته آخه شما الان دوماهه که خوب وزن اضافه نکردی  بخاطر همین امروز که دقیقا هفت ماه و نیم داری باید دوباره واسه کنترل وزن ببرمت مرکز بهداشت کوچولوی مامان شما فقط هفت کیلو صدو پنجاه هستی از ماه پیش تا الان فقط چهارصد گرم اضافه شدی مامان که همش بهت غذاهای مقوی میده شما هم که میخوری پس چرا وزن نمیگیری عزیز دلم تازه هنوز هم دندون در نیاوردی پسر نازم پس کی میخای دندون دربیاری که مامان برات جشن دندونی بگیره همه دوستا...
1 دی 1393

کارهای تازه

سلام پسر خوشگلم سلام گل عسلیه مامانی خوبی عزیزم؟ الان که دارم این مطلب رو مینویسم شما در خواب ناز تشریف داری جونم برات بگه که یه چند روزی هست که پاهاتو تو دهنت میکنی، وروجک شدی و به همه جای خونه سرک میکشی از الان باید چهار چشمی تو رو بپام. نمیدونم چرا قبل از نشستن و دندون درآوردنو چهار دست و پا رفتن، حرف زدنو شروع کردی همش کلمه با رو تکرار میکنی وقتی هم پشت سر هم میگی میشه بابا اونوقته که بابا جونت کلی ذوق میکنه و با خوشحالی میگه جانم اصولا وقتی تو حال خودتی و داری بازی میکنی حرف میزنی نمیدونم چرا همش جیغ میزنی موقع اعتراض،موقع ذوق کردن، موقع گریه حتی موقع بازی الهی فدات بشم که اینقدر شیرین ...
3 آذر 1393

شش ماهگیت مبارک

سلام پسر قشنگم سلام محمدسجاد عزیزم ببخش که خیلی مدته که نیومدم و برات ننوشتم آخه اصلا وقت نمیکنم کلی اتفاقا افتاد که من برات ننوشتم مثلا مراسم شیرخوارگان که رفتی یا واکسن شش ماهگیت و یا کارای جدید و غذاهایی که میخوری جونم برات بگه که بالاخره واکسن شش ماهگیت رو هم بعداز کلی گریه و بی تابی زدی و خیال مامان راحت شد و رفت تا یکسالگی شش ماه شما هم تموم شد و رفتی تو هفت ماه خدا برام حفظت کنه پسرم چقدر این شش ماه مثل برق و باد گذشت دیگه برات بگم خوشگلم که یه لباس ناز واسه مراسم شیرخوارگان برات خریدم که وقت کردم عکسشو برات میزارم  یادم رفت بگم هشتم آبان که مصادف بود با پنجم محرم آشی که واسه شما نذر کرده بودم رو هم پختیم پسر ...
26 آبان 1393

علی اصغر پشت وپناهت

سلام محمد سجاد جونم خوبی نفس مامان? الان که دارم واست مینویسم شما خوابیدی انشالله همیشه راحت و آروم بخابی عزیزم پسر گلم امروز اولین روز محرمه من واسه شما سربند و یه بلوز که روش یا حسین شهید نوشته خریدم و انشالله قراره جمعه شما رو ببریم مراسم شیرخوارگان حسینی پارسال وقتی شما تو دلم تشریف داشتی مراسم شیرخوارگان رفته بودیم و من اونجا شما رو بیمه حضرت علی اصغر کردم. عزیز دلم جونم برات بگه که چند روز پیش شما رو واسه قد و وزن پیش دکتر بردیم وزنت شش کیلو هفتصد و پنجاه گرم بود دکتر گفت وزن کمه و قبل از شش ماهگی کم کم بهت فرنی بدم الان چهار روز هست که بهت فرنی میدم خداروشکر تو هم دوست داری و تندتند میخوری. عاشق فرنی دادن بهتم حاضر نیستم بدم کس دیگه...
4 آبان 1393