پسر نازنینمپسر نازنینم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره

زیباترین هدیه خدا

شش ماهگیت مبارک

1393/8/26 8:01
نویسنده : مامان خانمی
502 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

سلام محمدسجاد عزیزم

ببخش که خیلی مدته که نیومدم و برات ننوشتم آخه اصلا وقت نمیکنم

کلی اتفاقا افتاد که من برات ننوشتم

مثلا مراسم شیرخوارگان که رفتی یا واکسن شش ماهگیت و یا کارای جدید و غذاهایی که میخوری

جونم برات بگه که بالاخره واکسن شش ماهگیت رو هم بعداز کلی گریه و بی تابی زدی و خیال مامان راحت شد و رفت تا یکسالگی

شش ماه شما هم تموم شد و رفتی تو هفت ماه

خدا برام حفظت کنه پسرم چقدر این شش ماه مثل برق و باد گذشت

دیگه برات بگم خوشگلم که یه لباس ناز واسه مراسم شیرخوارگان برات خریدم که وقت کردم عکسشو برات میزارم 

یادم رفت بگم هشتم آبان که مصادف بود با پنجم محرم آشی که واسه شما نذر کرده بودم رو هم پختیم

پسر قشنگم تو روروئک که میشینی عقب عقب میری ولی نمیتونی جلو بیای

وقتی هم که رو زمین هستی خیلی سعی میکنی که خودتو جلو ببری اما هنوز نمیتونی سینه خیز بری یا چهار دست و پا

البته هرجور شده خودتو به هدفت میرسونیا

تازه همینجوریش وسایلای خونه از دستت در امان نیستن چه برسه زمانی که چهار دست و پا راه بری باید چهارتا چشمی شما رو بپام

البته تو پیشرفت کن و راه بیافت قربونت برم من با افتخار ازت مراقبت میکنم نفسم

چند روزی هم فرنی رو خوب خوردی اما بعد میدیدم که همش تف میکنی گفتم شاید دیگه از طعمش خسته شدی مادرجون(مامان بابا)برات سوپ له شده درست کرد اما اونم تقریبا بیمیل میخوردی و همش از دهنت میریختی بیرون

تا اینکه دیشب متوجه شدم فرنی و سوپ زیادی غلیظن و شما پسر نازم نمیتونی خوب قورت بدی واسه همین از دهنت میریزه بیرون

وقتی برات فرنی رو شل درست کردم همشو خوردی

الی قربونت برم که نمیتونی حرف بزنی و بگی. چی میخای

یکی دو روز هم هست که یاد گرفتی شست پاتو میکنی دهنت

خیلی بامزه میشی

راستی یادم رفت بگم اونروز که آشپزی داشتیم شما مریض شده بودی و همش گریه میکردی منم سرم خیلی شلوغ بود شما هم مجبورا بغل این و اون بودی 

خلاصه که اصلا آرامش نداشتی قربونت برم

تب هم کرده بودی شب که آشپزی تموم شد شما رو بردیم دکتر

گفت که یه ویروسه جدیده

آقای دکتر میگفت از بس گریه کردی گوشات از داخل همه متورم شده الهی فدات بشم عزیزم

کاش دیگه هیچوقت مریض نشی عسلم

خدا رو شکر بعد از سه روز خوب شدی و دوباره شدی همون محمدسجاد شیطونه خودم

تو اون دو سه روز که حالت خوب نبود دوست داشتی بازی کنی و یا بخندی اما اصلا حوصله نداشتی الهی برات بمیرم که دلم واسه خنده هات یه ذره شده بود

همیشه بخند پسر شیرین من

گلم فعلا اصلا وقت ندارم ولی قول میدم به زودی عکسای جدیدتو برات بزارم

دنیا بدون توبرام زندانه محمدسجاد

پسندها (3)

نظرات (6)

مامان نی نی کوچولو
27 آبان 93 23:12
سلام محمد سجاد عزیزم.خاله جون آفرین و صد آفرین که پیشرفت های خوبی کردیعزیزم دوستت دارم ،مامانی لطفا عکس های محمدسجاد را بزاری ببینمش
هدی (مامان آرش)
28 آبان 93 2:24
سلام عزیزم.از برگشتنت خیلی خوشحالم.ماشالا محمد سجادم بزرگ شده ها. ایشالا هیچ وقت مریض نشی محمد سجاد.مریضیه بچه ها خیلی سخته. شیش ماهگیتم مبارک باشه قند عسل. ایشالا تولدت. راستی محمد سجادم ختنه نکردی؟ وقتی کردی به ما هم سر بزن.
الهه مامان مبین
2 آذر 93 16:57
ماهگردت مبارک باشه خوشگل پسرم . بوووووووووووووووووس یه دنیا
سارا
31 تیر 94 1:31
سلام ! وبلاگ خيلي زيبايي داري!
رضا
31 تیر 94 22:00
عالیه !!!