فسقلی من بزرگ شو
سلام پسر کوچولوی مامان
خوبی خوشگلکم?
الان که دارم برات مینویسم شما در خواب ناز هستی مجبورم بمونم شما بخابی و بعد برات مطلب بزارم آخه اگه بیدار باشی نمیزاری من کاری انجام بدم
پسر خوشگلم مامان امروز یه خورده ناراحته
آخه شما الان دوماهه که خوب وزن اضافه نکردی
بخاطر همین امروز که دقیقا هفت ماه و نیم داری باید دوباره واسه کنترل وزن ببرمت مرکز بهداشت
کوچولوی مامان شما فقط هفت کیلو صدو پنجاه هستی
از ماه پیش تا الان فقط چهارصد گرم اضافه شدی
مامان که همش بهت غذاهای مقوی میده شما هم که میخوری پس چرا وزن نمیگیری عزیز دلم
تازه هنوز هم دندون در نیاوردی پسر نازم
پس کی میخای دندون دربیاری که مامان برات جشن دندونی بگیره
همه دوستات ازت جلو زدنا
این روزا خیلی شیرین و وروجک شدی به همه جای خونه سرک میکشی منم مجبورم همه جا بالش بزارم که به چیزای خطرناک دست نزنی
عاشق سیم تلویزیون هستی موقع نماز هم کشون کشون خودتو به سجاده ما میرسونی و مهر و تسبیح رو برمیداری
الهی قربونت برم که بعضی موقع جوری میای وسط سجاده که من احساس میکنم کلا ما از قبله منحرف میشیم
شیرینی زندگی ما شما خیلی باهوشی
وقتی میخای به چیزای خطرناک دست بزنی از بس که من صدات کردم و بهت گفتم دست نزن
خودت اول به من نگاه میکنی بعد میری سراغش
دیگه جونم برات بگه که منو دیگه خوبه خوب میشناسی و همش میخای بغلت کنم
بغل دیگران هم که میری اگه یهو چشمت به من بیوفته گریه میکنی که بغلت کنم
قربونت برم الهی خوشگل من
مرکز بهداشت بخاطر وزن کمت گفت که آزمایش خون بدی شاید کم خونی داشته باشی که وزن نمیگیری
نمیدونی موقع خون دادن چقدر گریه کردی
الهی مادرت بمیره و این لحظه هارو نبینه
خوشگل من باور کن به من خیلی سخت گذشت وقتی تو اونجوری گریه میکردی تا ده دقیقه بعد از خون گرفتن هم بغض داشتی و گریه میکردی
خداروشکر کم خونی هم نداری اما نمیدونم چرا وزن نمیگیری
حالا امروز که میبرمت مرکز بهداشت امیدوارم وزنت زیاد شده باشه
تو هم دعا کن همه زندگی من