پسر نازنینمپسر نازنینم، تا این لحظه: 9 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

زیباترین هدیه خدا

کمک از دوست جونیام

سلام دوستای خوب و عزیزم پسر کوچولوی من دیروز هشت ماهش تموم شد و وارد نه ماه شد اما هنوز از دندوناش خبری نیست که نیست اما من میخام از الان واسه جشن دندونیش برنامه ریزی کنم جشن خیلی بزرگی نیست میخام فقط خانما و بچه هاشون رو دعوت کنم حدود سی نفری میشن اما گیفت و کارت تشکر و وسایلای مورد نیاز رو بلد نیستم درست کنم این موسساتی هم که این چیزارو درست میکنن خیلی گرونه میخاستم اگه میشه شما بهم کمک کنین و بهم بگین که باید چیکار کنم ممنونم منتظر نظراتتون هستم ...
17 دی 1393

فسقلی من بزرگ شو

سلام پسر کوچولوی مامان خوبی خوشگلکم? الان که دارم برات مینویسم شما در خواب ناز هستی مجبورم بمونم شما بخابی و بعد برات مطلب بزارم آخه اگه بیدار باشی نمیزاری من کاری انجام بدم پسر خوشگلم مامان امروز یه خورده ناراحته آخه شما الان دوماهه که خوب وزن اضافه نکردی  بخاطر همین امروز که دقیقا هفت ماه و نیم داری باید دوباره واسه کنترل وزن ببرمت مرکز بهداشت کوچولوی مامان شما فقط هفت کیلو صدو پنجاه هستی از ماه پیش تا الان فقط چهارصد گرم اضافه شدی مامان که همش بهت غذاهای مقوی میده شما هم که میخوری پس چرا وزن نمیگیری عزیز دلم تازه هنوز هم دندون در نیاوردی پسر نازم پس کی میخای دندون دربیاری که مامان برات جشن دندونی بگیره همه دوستا...
1 دی 1393

کارهای تازه

سلام پسر خوشگلم سلام گل عسلیه مامانی خوبی عزیزم؟ الان که دارم این مطلب رو مینویسم شما در خواب ناز تشریف داری جونم برات بگه که یه چند روزی هست که پاهاتو تو دهنت میکنی، وروجک شدی و به همه جای خونه سرک میکشی از الان باید چهار چشمی تو رو بپام. نمیدونم چرا قبل از نشستن و دندون درآوردنو چهار دست و پا رفتن، حرف زدنو شروع کردی همش کلمه با رو تکرار میکنی وقتی هم پشت سر هم میگی میشه بابا اونوقته که بابا جونت کلی ذوق میکنه و با خوشحالی میگه جانم اصولا وقتی تو حال خودتی و داری بازی میکنی حرف میزنی نمیدونم چرا همش جیغ میزنی موقع اعتراض،موقع ذوق کردن، موقع گریه حتی موقع بازی الهی فدات بشم که اینقدر شیرین ...
3 آذر 1393

شش ماهگیت مبارک

سلام پسر قشنگم سلام محمدسجاد عزیزم ببخش که خیلی مدته که نیومدم و برات ننوشتم آخه اصلا وقت نمیکنم کلی اتفاقا افتاد که من برات ننوشتم مثلا مراسم شیرخوارگان که رفتی یا واکسن شش ماهگیت و یا کارای جدید و غذاهایی که میخوری جونم برات بگه که بالاخره واکسن شش ماهگیت رو هم بعداز کلی گریه و بی تابی زدی و خیال مامان راحت شد و رفت تا یکسالگی شش ماه شما هم تموم شد و رفتی تو هفت ماه خدا برام حفظت کنه پسرم چقدر این شش ماه مثل برق و باد گذشت دیگه برات بگم خوشگلم که یه لباس ناز واسه مراسم شیرخوارگان برات خریدم که وقت کردم عکسشو برات میزارم  یادم رفت بگم هشتم آبان که مصادف بود با پنجم محرم آشی که واسه شما نذر کرده بودم رو هم پختیم پسر ...
26 آبان 1393

علی اصغر پشت وپناهت

سلام محمد سجاد جونم خوبی نفس مامان? الان که دارم واست مینویسم شما خوابیدی انشالله همیشه راحت و آروم بخابی عزیزم پسر گلم امروز اولین روز محرمه من واسه شما سربند و یه بلوز که روش یا حسین شهید نوشته خریدم و انشالله قراره جمعه شما رو ببریم مراسم شیرخوارگان حسینی پارسال وقتی شما تو دلم تشریف داشتی مراسم شیرخوارگان رفته بودیم و من اونجا شما رو بیمه حضرت علی اصغر کردم. عزیز دلم جونم برات بگه که چند روز پیش شما رو واسه قد و وزن پیش دکتر بردیم وزنت شش کیلو هفتصد و پنجاه گرم بود دکتر گفت وزن کمه و قبل از شش ماهگی کم کم بهت فرنی بدم الان چهار روز هست که بهت فرنی میدم خداروشکر تو هم دوست داری و تندتند میخوری. عاشق فرنی دادن بهتم حاضر نیستم بدم کس دیگه...
4 آبان 1393

گل پسرم

سلام پسر گلم و دوستای عزیزم اینم چندتا عکس از محمدسجاد که قول داده بودم     وقتی محمدسجاد برای اولین بار تو روروئک نشست   اینم وقتی که محمدسجاد خودشو واسه مامانش لوس میکنه   ...
27 مهر 1393

شیرین پسر

سلام پسر نازنینم سلام محمدسجاد عزیزم چقدر این روزا با تو خوش میگذره چون تو دیگه منو خوب میشناسی خیلی خیلی شیطون شدی یه خورده تنبل اما باهوش تشریف داری هروقت میخای خودتو به چیزی برسونی به جای اینکه سعی کنی که جلو بری رو زمین قلت میزنی و خودتو بهش میرسونی الهی فدات بشم نازدونه من اگه خدا بخاد توی آبان ماه قراره برات آش بپزم آخه قبل از اینکه خدا شما رو به ما بده نذر کرده بودم بی صبرانه منتظرم تا شش ماهت بشه و بهت غذا بدم خیلی مزه میده دوستت دارم خوشگلم عاشقتم نفسم نازدونه ما یکی یه دونه ما چراغ خونه ما در اولین فرصت عکساتم برات میزارم  
22 مهر 1393

دو روز دیگه پنج ماهته

سلام پسر عزیزتر از جانم و سلام به شما دوستای گلم من اومدددددددددددددددددددددددددددددددددددددددددم همسری نمیدونه که من این وبلاگ رو درست کردم امیدوارم اگه یه روزی فهمید ناراحت نشه و بدونه که من مخلصشم اما نمیتونم دوری از دوستای خوب وبلاگیمو تحمل کنم جونم براتون بگه که پسر نازنین من الان دیگه خیلی آقا شده و چیزای زیادی یاد گرفته مثلا وقتی صداش میکنیم قشنگ به طرف صدا برمیگرده، راحت روشکم چرخ میزنه و میتونه به طرف چپ و راستش حرکت کنه، از خودش صدا درمیاره، وقتی چیزی رو بالا سرش تکون بدیم از شادی دست و پاشو تندتند تکون میده، ما براش با دهنمون صدا در میاوردیم اونم یاد گرفته و میخاد کار مارو تکرار ک...
14 مهر 1393